مهندسی عمران ایران

مطالب عمومی مهندسی عمران معماری شهرسازی

مهندسی عمران ایران

مطالب عمومی مهندسی عمران معماری شهرسازی

پرسپکتیو

پرسپکتیو 

پرسپکتیو چیست؟ 

برای کشیدن طرح های کلی که بیشتر به واقعیت نزدیک باشند، مهم ترین چیز این است که بدانید پرسپکتیو چیست و چگونه از آن استفاده می شود. یک نقاشی پرسپکتو خوب نقاشی است که زمانی که بیننده به ان نگاه می کند احساس کند در حال نگاه کردن به یک عنصر واقعی است. در فرهنگ لغت پرسپکتیو به معنای باز تولید یک عنصر سه بعدی که در یک سطح دوبعدی قرار داده شده است. نقاشی پرسپکتیو انواع مختلفی دارد: پرسپکتیو یک نقطه ای، دو نقطه ای و سه نقطه ای. پرسپکتیو سه نقطه ای متدوال ترین نوع پرسپکتیو در کشیدن طرح های اولیه است، چون تصورات کلی محصول را به صورت خوانا و واضح ایجاد می کند.

ژرف نمایی-پرسپکتیو

دنیایی که ما در آن زندگی می کنیم سه بعدی است ولی ابزاری که هنرمند به کار می گیرد، به ویژه آن دسته از هنرمندانی که با طراحی، نقاشی و هنرهای چاپی و ارتباطات بصری از جمله عکاسی سرو کار دارند، دو بعدی (عدم وجود عمق یا ارتفاع) است.

اغلب هنرمندان هنرهای تجسمی در غرب به ویژه از اواخر سده چهاردهم تلاش نموده اند، تا با بهره گیری از روش های علمی گوناگون، به سطح دو بعدی کاغذ، بوم و یا تصویر جلوه ای سه بعدی ببخشند.


با این تدبیر تلاش شد تا ماهیت طبیعی فضایی که روی آن طراحی و یا ایجاد تصویر می نمودند نفی گردد و فضایی کاذب از محیط مصنئع و طبیعت اطراف در آن ایجاد شود.

پرسپکتیو از واژه لاتینی perspectiva گرفته شده است و نخستین بار توسط Boethius به هنگام ترجمه رساله "علم نور و بصر" ارسطو به کار گرفته شد. در دوره رنسانس پرسپکتیو معنی "دیدن از ورای صفحه ای شفاف" را به خود گرفت. دیدن از ورای صفحه ای شفاف، تکرار همان مفهوم فضا از ورای یک پنجره رنسانس بود که این بار به صورت علمی و هندسی مطرح می شد، بدین گونه که مدل را در مقابل چهارچوبی که شیشه در آن قرار داشت، می نشاندند و سپس با نصب کاغذ نازکی روی شیشه، با نقطه چین موضوع را به روی سطح دو بعدی منتقل می کردند.

   

 

 پرسپکتیو یک نقطه ای

در حالتى که پرده تصویر با دو دسته از یالهاى جسمى که داراى سه دسته یالهاى عمود بر هم اند موازى باشد, پرسپکتیوى که از جسم مذکور بر روى پرده تصویر خواهیم داشت پرسپکتیو یک نقطه اى خواهد بود.
پرسپکتیو هاى یک نقطه اى براى نشان دادن فضاهاى داخلى , برخى صحنه هاى خیابان و طرحهایى که 
داراى تقسیمهاى مساوى (مدوله) مى باشد استفاده مى شود, ترسیم این گونه پرسپکتیو ها آسان است.

 

انواع پرسپکتیو

نظر به آن که اغلب اجسامى که با آنها سروکار داریم(در طرح و ترسیم معمارى) داراى یالهاى موازى و 
عمود بر هم هستند لذا با توجه به فرم قرار گرفتن یالهاى یک جسم در وراى صفحه تصویر, نسبت به این 
صفحه سه حالت خاص براى تصویر پرسپکتیو اجسام بر روى پرده تصویر به وجود مى آید.
الف- پرسپکتیو یک نقطه اى . ب- پرسپکتیو دو نقطه اى. ج-پرسپکتیو سه نقطه اى.


پرسپکتیو مرکزی (perspective)

در پرسپکتیو مرکزى از یک نقطه به نام مرکز (مرکز دید) نگاه مى کنیم و آنچه را که دیده مى شود روى 
پرده تصویر که ممکن است در پشت و یا جلوى جسم قرار داشته باشد, تصویر مى کنیم. واضح است که 
در این نوع پرسپکتیو شعاعهاى مصور با هم موازى نبوده و در همان مرکز دید با یکدیگر متقاربند. این 
نوع پرسپکتیو بیشتر در ترسیم نقشه هاى ساختمانى به کار برده مى شود. در ترسیم پرسپکتیو , بر روى یک سطح مسطح حقیقى جوانب مختلف فرم را آن طور که دیده مى شود ترسیم مى کنیم. به عبارت دیگر یک پرسپکتیو صحیح تصویر سه بعدى ظاهر (آنچه ما مى بینیم) یک جسم آن طور که در حقیقت وجود داردمى باشد و تنها تصویرى است که چشم انسان آن را به عنوان واقعیت قبول مى کند و احساسات انسانى مى تواند بر آن قضاوت نماید,هر چه ما یک شیئى را بیشتر(یا بهتر) درک نماییم , ترسیم پرسپکتیو آن آسانترخواهد بود.

پرسپکتیو یعنی علم طراحی شکل ظاهری اشیاء و نحوه دیدن حجم های سه بعدی و ترسیم آنها برروی سطح دو بعدی قوانین پرسپکتیو امکان نمایش عمق و بعد سوم را بر روی صفحه فراهم می کد.
با تغییروتبدیل خطوط وبا حالتهایی که سایه روشن ایجاد می کند. عمق کاذب و بعد مجازی ایجاد می شود که عامل انحراف دید چشم محسوب می شود وچون چشم مدام در حرکت است هما هنگ با دگرگونی زمان و مکان دریافت های تازه تصویری را بصورت پیوسته ادراک می کند. در حالتیکه تصویر اشیاء که با قوانین پرسپکتیو بوجود می آ ید تنها نمایش لحظات زمان است که بصورت ثابت و ساکن ایجاد شده است.
در عالم طبیعت (فضای سه بعدی), هر چه به چشم بیننده نزدیکتر باشد بزرگتر(پلان جلوه), و هرچه دورتر باشد کوچکتر(پلان عقب) دیده می شود. بدین ترتیب اشیاء مثل تیر چراغ برق ویا ریل قطار که در فواصل مختلف نسبت به بیننده قرار دارند بحالت بزرگتر (اشیاء نزدیک به بیننده) و کوچکتر( اشیاء دور نسبت به بیننده) رؤیت می شوند. نمایش این حالت بر روی سطح, مستلزم رعایت اصول پرسپکتیو است.
اشیایی که ساختمان شکلی آنها از خطوط موازی تشکیل شده است هنگامی که به حالت مایل یا کاملاً در جهت مقابل چشم قرار گیرند فاصله خطوط موازی آن در فاصله دورتر بهم نزدیک می شود ودر صورتیکه به عمق (نقطه گریز در روی افق) ادامه یابد بهم مرسد. بهمین جهت هر قدر فواصل دورتر باشد اندازها نیزکوچکتر خواهد شد.

موقعیت فضایی اشیاء و اجسام طبیعی در اثر مقایسه و چگونگی قرار گرفتن آنها در جلووعقب یکدیگر سنجیده می شود و در نتیجه عمق و فاصل اشیاء مشخص می گردد. با ترسیم عناصرشکلی بر روی سطح به حالتی که شکل ها در جلو و عقب یکدیگر قرار گرفته اند, موقعیت فضایی تصاویر برروی سطح مشخص می شود.

به دلیل خطای باصره و تصورات ذهنی  احجام به جهت دوری و نزدیکی نسبت به ما دچار تغییر شکل ظاهری می شوند. این گونه تغییرات اساس پرسپکتیو رو تشکیل می دهند.

طراحی پرسپکتیو اساسا شکل ظاهری و نحوه دیدن اشیا سه بعدی و بهترین راه نشون دادن اونها روی صفحه دو بعدی کاغذ یا بوم نقاشی رو مورد بررسی قرار می ده.

 اگه یه مکعب رو روبروی خودمون طوری قرار بدیم که دقیقا یکی از اضلاع اون مقابل چشمامون باشه در این حالت اضلاعش دو به دو با هم موازی هستند. و چون از روبرو نگاه می کنیم وجه های دیگه مکعب رو نمی بینیم .

اگر در نقطه برخورد نگاه با سطح یه خط افقی بکشیم اصطلاحا به اون خط << خط افق >> گفته میشه.

اگر مکعب رو کمی پایین بیاریم و از همون نقطه قبلی نگاه کنیم در این حالت زاویه دید تغییر می کنه و مقداری از سطح بالایی مکعب هم دیده می شه که یالهای اون موازی نخواهند بود. اگر امتداد این یالها رو روی کاغذ بکشیم در یک نقطه همدیگر رو قطع می کنند که این نقطه  اصطلاحا << نقطه گریز >>  گفته می شه.

اگر نقطه گریز دقیقا روبروی نگاه ما باشه شکل به دست اومده رو << پرسپکتیو مرکزی>> و در غیر این صورت << پرسپکتیو زاویه ای >> می نامند.

پرسپکتیو یا علم مناظر و مرایا، بهترین راه نشان دادن اشیاى سه بعدى بر روى صفحه (دو بعدى) مسطح است.» حال به رابطه ایدئولوژیک نوعى از پرسپکتیو، موسوم به «پرسپکتیو ثابت یا مستقیم الخط» و «فیزیک کلاسیک» توجه کنیم؛

«فیزیک کلاسیک» اشیاى موجود در فضا را به طور سه بعدى و در موقعیت هاى متغیر در توالى زمان مطلق شرح مى داد. پرسپکتیو ثابت یا مستقیم الخط نیز، تصویر اشیا یا موجودات را به تناسب فاصله آنها با چشم ناظر، مى سنجید. اشیا هرچه از چشم دورتر باشند، کوچکتر و هرچه به چشم نزدیکتر باشند بزرگتر دیده مى شوند. در این نوع از پرسپکتیو تنها یک وجه از وجوه لایتناهى طبیعت دیده مى شود. این اندیشه با برداشت فیزیک کلاسیک مطابقت داشت.

در زمانه اى که مدیوم بصرى بشر، یعنى هنر نقاشى با معیار «پرسپکتیو ثابت» سازماندهى مى شد و «کوپرنیک» خورشید را مرکز جهان مى پنداشت، زیبایى شناسى حاکم تحت تأثیر اندیشه «فیثاغورث» دایره را «شکل کامل » مى دانست. براساس این اندیشه، یک جسم کامل باید بر یک مدار کامل حرکت کند (اجرام سماوى بر روى دایره مى گشتند). زیبایى شناسى هرعصرى، تحت تأثیر درک علمى آن عصر است.

اما «پرسپکتیو ثابت» و «فیزیک کلاسیک» با کشف قوانین سه گانه حرکت سیارات، توسط «کپلر » دچار تزلزل شد. قانون اول «کپلر » بر آن است که سیارات روى مدارهاى بیضوى حرکت مى کنند و خورشید در یکى از کانونهاى آنها واقع شده است. قانون اول کپلر، به آزاد ساختن اندیشه، از کمند ایستاى سنت ها یارى مى رساند. اندیشه جزمى در حال ترک خوردن بود، شرایط براى ظهور «گالیله» آماده مى شد. گالیله به نقش مهم «شتاب » در «دینامیک » پى برد. در گذشته ها تصور مى کردند که حرکت «اجسام سماوى» دایره،و حرکت «اجسام زمینى» خط مستقیم یا پرسپکتیو مستقیم الخط است . اندیشه بشرى ، کم کم ویژگى داینامیک و پرتحرک خود را پیدا مى کرد و در عرصه هنر نیز ، «پرسپکتیو ثابت» بى اعتبار مى شد. با بى اعتبارى پرسپکتیو ثابت، خط ها و رنگها و سطح ها تولد دیگرى پیدا کردند.

وقتی ما طرحمان را به صورت سه بعدی روی کاغذ میاریم درواقع یک پرسپکتیو ایجاد کردیم
چون اکثرآ نقاشی روی صفحات صاف و تخت ( سطح) انجام می شود ، در نتیجه نمی توان به طور واقعی ایجاد دوری – نزدیکی ، گودی – برجستگی ، پستی بلندی نمود .

همچنانکه در عکاسی نیز این محدودیت وجود دارد ، ولی می توان روشها و شگرد هایی به کار برد که بیننده تصور کند اشیا را دور – نزدیک ، برجسته و یا گود می بیند . 

در زبان تجسمی به سطوح صاف و تخت ، دو بعدی یا سطح گویند و به شکل های برجسته – گود ، دور یا نزدیک ، سه بعدی یا حجم گفته می شود.

 

اهمیت پرسپکتیو

▪ توضیح پرسپکتیو: تکنیک های آفرینشی حالت های سه بعدی یکی از ابتدائی ترین جاذبه های تصویرهای چشم انداز، تجسم عمق فضاست. برای ارائه حالت سه بعدی باید اجزاء صحنه را به گونه ای در کنار یکدیگر قرار دهید که دنیا متفاوت از آنچه که در دوربین دیده می شود، ارائه شود. با این که چشمان ما منظره ها را به صورت برجسته می بینند، حتی در حالت حرکت هم سر خود را آنقدر تکان می دهیم تا بهترین منظره با بهترین عمق را ببینیم، یک دوربین ثابت کنتراست ها و تضادها را به خوبی نمایش می دهد، اما منظره مورد نظر با حالتی ثابت و ایستا نشان داده می شود. برای رفع چنین مشکلی باید روی نقاط راهنمائی کننده در چشم انداز تأکید کرده تا عمیق فضائی ایجاد شود.

▪ اندازه نقاط راهنما: اندازه متناسب با بخش های گوناگونی یک چشم انداز، یکی از آشکارترین نقاط راهنمائی کننده عمق صحنه به حساب می آید. سوژه هائی که در جلوی تصویر واقع می شوند بزرگ تر از سوژه های عقب تصویر هستند. بدین ترتیب شما با یکی از مهم ترین نقاط راهنمائی کننده آشنا شدید. پس نتیجه می گیریم سوژه هائی که تقریباً هم اندازه هستند یا دست کم به نظر بیننده هم اندازه می آیند، باید با توجه به مکان قرار گرفتنشان در تصویر کوچک یا بزرگ نشان داده شوند. این نکته در مورد درخت ها، بوته ها، گل های وحشی و حیواناتی که از یک گونه هستند هم صدق می کند. اگر دوربین در جای مناسبی نصب شده باشد چنین نکاتی به صورت خودکار روی یک سطح اریب و در فاصله های معین رعایت می شود. (مثل یک منحنی)

نقاط راهنمای دیگری هم درباره قدرت اندازه های اجزاء تصویر وجود دارد. که گرچه آنها در زمره اصلی ترین نقاط نیستند، اما با رعایت آنها می توان تصویر را بهتر و زیباتر نمایش داد. زمانی که ابرهای تیره آسمان را می پوشانند. هر چه به افق نزدیک تر شویم، اندازهٔ آنها هم کوچک تر خواهد شد. از حرکت موجی شن ها، گل های حالت گرفته و قالبی و هم چنین امواج اقیانوس می توان برای معرفی یک الگوی شبیه به هم، اما با اندازه های گوناگون استفاده کرد. یک زاویه مناسب دوربین در نمایش رودخانه ها، چشمه ها و امواج شن های تپه های شنی به گونه ای معرف حقیقت استعاری ”شیارهای خط آهن“ است: هم گرائی خطوط موازی در نقطه بی نهایت!

▪ زاویه دید: فاصله کانونی لنز، افکت قدرتمند پرسپکتیو را مؤثرتر جلوه گر می سازد. لنزهائی که زاویه واید دارند با تأکید روی تفاوت اندازه نقاط راهنمائی کننده، فاصله موجود میان ترکیب ها را تشخیص داده و حس عمق فضای موجود را زیادتر می کنند، در حالی که لنزهای تله فوتو، افکتی مقابل با این افکت را می سازند: آنها فاصله میان عوامل موجود در صحنه را کم می کنند. بدین ترتیب برای آنکه افکت های بهتری به دست آید باید دوربین را تا جای ممکن به نزدیک ترین اندازه نقطه راهنمائی کننده موجود در ترکیب نزدیک کنید. برای دریافت یک عمق میدان مناسب می توانید دوربین را روی f/۱۶ یا کم تر تنظیم کرده و سپس عکس بگیرید. در بیشتر مواقع، شما در کنار افراد دیگری که حق امتیازی شبیه به حق امتیاز شما دارند، می ایستید و از فاصله معینی عکس می گیرید.

▪ زاویه برای عمق: از آنجائی که چشمان یک فرد ایستاده پنج تا شش فوت (در حدود دو متر) بالاتر از سطح زمین قرار دارد مناظر چشم اندازهای نزدیک به فرد پائین تر از سطح دید او قرار می گیرند، اما چشم اندازهائی که در فاصله دورتری از فرد قرار گرفته باشند (به استثناء ابرها) این گونه نیستند. برای هر چه بیشتر کردن افکت سه بعدی، باید تنظیمات خود را چهل وپنج درجه (بالاتر از سطح افق) و روی نخستین اندازه نقطه راهنمائی کننده انجام دهید. تا جائی که برایتان مقدور است از فاصله کنونی واید بهره ببرید تا دست کم خط افق و مقداری از آسمان هم در تصویر نمایش داده شوند. اگر دوربین را خیلی پائین نصب کنید، نمایش های دیداری فضاهای مابین اندازه نقاط راهنمائی کننده را از دست خواهید داد. اگر هم خیلی بالا نصب کنید، افق و ترکیبات آشنای چشم را از دست می دهید. در مجموع نصب نامناسب دوربین به صاف و هموار نشان دادن چشم انداز می انجامد.

بهتر است دوربین را به صورت افقی نصب کنید تا تعداد بیشتری از نقاط راهنمائی کننده را به صورت جداگانه یا فاصله دار در بربگیرد. شاید در این مرحله نیاز باشد دوربین را به جلو، عقب یا حتی کناره ها حرکت دهید. در برخی شرایط می بایست عمق میدان را به گونه ای تنظیم کنید که هم نزدیک ترین نقطه راهنما را در بر بگیرد و هم افق (بیکران) را به نمایش بگذارد. نصب دوربین در مکان مناسب با روش آزمون و خطا انجام می شود تا در نهایت به بهترین حالت ممکن از لحاظ رنگ، نور و سوژه تصویر و حتی افکت پرسپکتیو برسید.

● همپوشانی

▪ کنترل همپوشانی: یکی از ابزارهای کارآمد پرسپکتیوی که به مهارت بسیاری نیاز دارد، همپوشانی اجزاء تصویر است. برای موثر جلوه کردن در این بخش باید دوربین هم از لحاظ عمودی و هم از لحاظ افقی در بهترین مکان نصب شده باشد. در عکسبرداری از چشم اندازهای کوچک تری که درخت ها یا سنگ ها را به نمایش می گذارند، بیشتر متوجه اهمیت این موضوع خواهید شد. چنین فاکتورهائی آنقدر به هم شبیه هستند که احتمال گرفتنشان در عکس خیلی زیاد است. برای این که مانع سردرگمی و گیج شدن بیننده بشوید، بهتر است تنها محدوده های ساده ای از رنگ های متضاد (با کنتراست)، مسیر خط، روشنائی یا شکل (برای مثال بخش های افقی لابه لای تنه های عمودی) را روی هم بیندازید. با تقسیم سطوح چشم اندازها بهترین و تأثیرگذارترین بهره را از روی هم افتادگی اجزاء ببرید. به طور معمول چنین شرایطی در زمین های تپه ای یا کوهستانی پیش می آید. سعی کنید محدوده هائی که طرح هائی از نقشه های برجسته زیبا را در مقابل مسیرهای اریب ارائه می کنند را در فریم جای دهید: بهتر است سوژه ها از کناره ها یا پشت نورپردازی شوند یا اینکه در ساعت های اولیه صبح زمانی که مه در لایه های نزدیک به زمین ایستاده است، عکس بگیرید تا سطوح گوناگونی و نقاطی که روی هم افتاده اند بهتر نشان داده شوند.

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد